.moharam
کوچه مان را سیاهی میزنند، بوی محرم به مشامم میرسد ،چشمانم را میبندم ،به عمق کودکیام برمیگردم، یادش بخیر؛باچه ذوقی منتظر آمدن محرم میشدم، لباسهای مشکیم را آماده میکردم ، با بچههای محل جمع میشدیم و با چادرهای سیاه مادرانمان تکیه عزاداری برپا میکردم و به دنبال متنی ، شعری ،سخنی برای عرض ارادت و... بعضی اوقات نیز دنبال دسته های عزاداری بدون اجازه پدرو مادر میدویدم، مادرم نگران بود که مبادا در آن شلوغی مرا گم کند، اما نه "دنبال امام حسین اگر بروی گم نمیشوی؛ هیچ کس در قافله حسینی گم نمیشود "
چه زیبا و خالصانه بود تمامی عشقمان به حسین(ع)
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ